امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

دود شکست ناپذیر
نویسنده : ADMIN تاریخ : جمعه 12 خرداد 1391

د و د ش ک س ت ن اپ ذی رف ق ط د ر ر پ ل ر ز ه

2484417616315124714918510061821961632075325.jpg

 

 

 

شبیه شعبده‌‏بازی است، اما علم گاهی کاری جز تبدیل خیال‏‌های آدمی به واقعیت نمی‌کند!

ماده‏‌ای شفاف، بسیار سبک، پایدار و بسیار مقاوم؛ ماده‌‌ای به‌نام«اِیروژل» (aerogel). ایروژل که به هواژل و یا دود منجمد و آبی هم معروف است، سبک‏ترین ماده‌ی جامد در دنیاست، کم‎‏ترین چگالی را در بین جامدات دارد و رسانا و مقاوم است.

 

 

 

تاریخچه‌ی این ماده به حدود 80 سال پیش برمی‏گردد. درآن سال، «ساموئل استفان کیستلر» دانشمند و مخترع امریکایی تصمیم گرفت نشان دهد می‏توان مایع ژله‌ی خوراکی را بدون تغییر ساختارش، به گاز تبدیل کرد. امروزه با پیشرفت علم، این ماده به کمک دانش نانو ساخته شده و مصارف زیادی هم در علومی مثل نجوم و فضانوردی دارد.

دود منجمد با مایع درون یک ژله به وجود می‏آید؛ به روشی که ساختار مولکولی ماده از بین نمی‏رود. برای دانستن میزان قدرت و استحکام این ماده، کافی است بدانید که تنها دو گرم از ایروژل می‏تواند آجری به وزن 5/2 کیلوگرم را نگه دارد! این ماده، عایق بسیار مناسب حرارتی نیز هست و در سفینه‏ها و فضاپیماها از آن برای جلوگیری از یخ‏زدگی استفاده می‏شود. همچنین در مأموریت‏های فضایی ناسا برای جمع‏آوری ذرات و گازهای فضایی پیرامون اجرام از این ماده استفاده می‏شود.

هواژل‏های ساخته‌شده از سیلیس، کربن و آلومینیوم از معروف‏ترین دودهای منجمد آبی ساخته‌شده هستند. جالب است بدانید که از این ماده در راکت‏های تنیس، به‌عنوان اسفنج برای تمیزکردن نشت نفت و حتی به‌عنوان عایق در پنجره و در استفاده می‏شود. به‌تازگی این ماده با فناوری «نانو لوله‏های کربنی» ساخته شده که از آن می‏توان در بسیاری از حسگرها و برای تشخیص آلاینده‌ها و مواد سمی، راکتورهای شیمیایی و اجزای الکترونیکی استفاده کرد.

41326516521823241292153763187125226114226.jpg
 

375131214236272063254156119814924106.jpg
 
0230558715253126692032546218687213040.jpg




:: موضوعات مرتبط: text، ،
:: برچسب‌ها: دود, شکست, ناپذیر, فقط, در, رپ, لرزه,

ادامه مطلب
سفیر سید الشهداء علیه السلام رپـــــــــــــــــــــــــــــــــــلرزه
نویسنده : ADMIN تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391

سفیر سید الشهداء علیه السلام

رپـــــــــــــــــــــــــــــــــــلرزه

سفیر سید الشهداء علیه السلام

 

 

 

مسلم بن عقیل فرزند عقیل بن ابی طالب برادر حضرت علی علیه السلام و مادرش به روایت ابوالفرج "علیه" بود.

 

 

 

زمان تولد حضرت مسلم مشخص نیست، اما بعضی شواهد حاکی است که وی به هنگام شهادت 28 سال داشت و چون در سال 60 هجری به شهادت رسیده است، شاید ولادتش در سال 32 هجری اتفاق افتاده باشد.

حضرت مسلم  (ع) دردامان پر مهر حضرت امیر المؤمنین علی (ع ) روزگار كودكى را سپری نمودند واز ایشان كسب فیض وكمالات نمودند به گونه ای که امیر المؤمنین (ع) در بسیاری امور بر این شماگرد به حقشان اعتماد می نمودند وبا شجاعت وقهرمان وکمالات که در او مشاهده نمودند , حضرت مسلم را یکی از کارگزاران خود در حکومت علوی قراردارند.

 

 

 

بعد از شهادت امیر المؤمنین (ع) جناب مسلم (ع) از یاران نزدیک امام حسن (ع) وامام حسین (ع) بودند.

علامه مجلسی در مورد شجاعت مسلم بن عقیل نوشته است: "مسلم بن عقیل در میان هم سن و سالان خویش به شجاعت و سخاوت مشهور و به کثرت دانش و خرد شناخته شده بود."

 

 

 

وی به دلیل آگاهى سیاسى، درایت کافى، تقوا، دیانت و خویشاوندی نزدیکی که با امام حسین(ع) داشت به عنوان سفیر ایشان انتخاب شد.

محدث قمی می‌نگارد: وقتی فرستادگان و نامه‌های کوفیان از حد گذشت و تعداد نامه‌های آنان به دوازده هزار رسید، امام حسین (ع) در جواب آنان نامه‌ای بدین گونه نوشت: "من برادر، پسرعمو و شخص مورد اعتماد خاندانم، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستادم... ." این سخن امام، نشان دهنده اوج احترام آن حضرت به مقام والای مسلم بن عقیل است که عمر پربرکتش را در پیروی از ولایت و استواری دین حق گذراند. همچنین ایشان در وداع خویش با مسلم پیش از سفر به کوفه، در سخنی ژرف به او می فرماید: «من تو را به سوی کوفه می فرستم و آنچه را خدا درباره تو دوست می دارد و مورد رضایت اوست، انجام خواهم داد و امیدوارم من و تو در درجه شهیدان قرار گیریم».و سپس او را با قیس بن مسهر صیداوی و ... برای بیعت گرفتن راهی کوفه کرد و مسلم را به تقوا، حسن تدبیر و مدارا مأمور کرد به او فرمود: چنانچه دیدی مردم کوفه درباره بیعت با من متحد بودند، جریان را برایم بنویس.

 

 

 

مسلم بنا به فرمان امام به سمت کوفه حرکت کرد. پس از رسیدن به کوفه مردم، اظهار مسرت و خوشحالی کردند و دسته دسته به حضور آن حضرت آمدند. مسلم نامه امام را برای آنان تلاوت کرد و ایشان با شنیدن مضمون نامه، گریان شدند و با مسلم بیعت کردند.

 

شهادت مسلم

 

 

 

هجده هزار نفر با مسلم بن عقیل بیعت کردند. بعد از این جریان بود که مسلم برای امام حسین(ع) نوشت من تا کنون از هجده هزار نفر برای شما بیعت گرفته‌ام، چنانچه به این سرزمین بیایید، مناسب است.

چون خبر در کوفه منتشر شد، نعمان بن بشیر که از طرف معاویه و یزید، والی کوفه بود مردم را از ملاقات با مسلم برحذر داشت، ولی مردم به او اعتنایی نکردند.

افرادی چون عبدالله بن مسلم بن ربیعه که هوادار بنی امیه بودند، وقتی ضعف نعمان را دیدند، اوضاع کوفه را برای یزید نوشتند و تقاضای والی مقتدری کردند و یزید نیز عبیدالله بن زیاد را برای کوفه در نظر گرفت. ابن زیاد با چهره‌ای ناشناس وارد کوفه شد، به مسجد رفت و به تهدید مخالفین و تطمیع آنان در صورت آرامش و وفاداری پرداخت.

 

 

 

این سیاست به زودی در میان مردم سست ایمان کوفه مؤثر افتاد و فضای کوفه به نفع ابن زیاد تغییر یافت، به گونه‌ای که مسلم بن عقیل تنها ماند.

مسلم بن عقیل در خانه هانی بود. نقش هانى در نهضت، بسیار بود از این رو والى کوفه به فکر دستگیرى هانى افتاد تا از این طریق به مسلم بن عقیل‏ هم دسترسى پیدا کند، زیرا می‏دانست تا وقتى هانى، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم بن عقیل عملى نیست و نیروهاى زیادى که در اختیار و در فرمان هانى هستند، مقاومت و دفاع خواهند کرد. پس باید با نقشه‌ای پاى هانى را به دارالاماره‏ بکشد و او را در همان جا زندانى کند تا بین او و مسلم بن عقیل‏ جدایى بیفتد.

هانى به بهانه مریضى پیش عبیدالله زیاد نمی‏رفت، تا این که ابن‏ زیاد، چند نفر را در پى او فرستاد و با این بهانه که والى کوفه می‏خواهد تو را ببیند، او را به دارالاماره بردند.

 

 

 

... مسلم بن عقیل در شرایط سخت و دشوار، با وجود بی وفایی یاران دیروز، هرگز تسلیم نشد و مردانه و با شهامت تا آخرین رمق، در برابر دشمن استاد و به هنگام یورش دشمن نیز مردانه جنگید، تا آنجا که در اثر جراحات وارده دیگر تاب و توان خویش را از دست داد و به دست افراد مسلح ابن زیاد دستگیر شد.

سپس او را به دارالاماره بردند و به دستور ابن زیاد، سر مطهرش را بر فراز دارالاماره از پیکر جدا کردند و بدین گونه نام مبارکش به عنوان نخستین شهید نهضت خونین اباعبدالله الحسین(ع) در تاریخ به ثبت رسید.



:: موضوعات مرتبط: text، ،
:: برچسب‌ها: سفیر, سید, الشهداء, علیه السلام, رپـ, لرزه,

ادامه مطلب
نمونه اى از عجايب خلقت : مسئله خونريزى در رپـــــلرزه
نویسنده : ADMIN تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391

 

 

 

 

 نمونه اى از عجايب خلقت : مسئله خونريزى در رپـــــلرزه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 يكى از عجايبى كه در علوم پزشكى به آن برخورد كرده اند، مسئله خونريزى است. البته در علوم پزشكى، ميليونها مسئله عجيب پيدا مى شود از جمله همين مسئله خونريزى است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 در هنگام خونريزى، اولين چيزى كه اتفاق مى افتد اين است كه بدن، احساس تشنگى مى كند تا جبران كمبود آب بدن را بنمايد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اين قضيه را هركسى مى تواند تجربه كند، به محض آنكه كمى خون از بدن كسى رفت، تمام اعضاى بدن فرياد مى زنند آب... آب... و شخص، متوجه نمى شود كه علت احساس تشنگى چيست؟ همچنين بدن فورا زرد مى شود يعنى قلب، تمام خونهاى بدن را جمع مى كند تا بتواند به كار خود ادامه دهد. چون اگر قلب از كار بيفتد، بدن مى ميرد ولى زرد شدن دست، صورت، پا و يا سرد شدن آنها، ضررى براى بدن ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اين موضوع را چه كسى غير از خدا، ايجاد كرده است؟ موضوعى كه پزشكان در آن حيران مانده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 در كبد (جگر سياه كه در زير ششها قرار دارد)، در حدود دو هزار دستگاه وجود دارد (البته قبل از اين، تصور مى شد كه پانصد ماشين است ولى بعدها معلوم شد، دو هزار تاست)، كه دانشمندان محاسبه كرده اند كه اگر بخواهند نظير آن را با دستگاههاى معمولى ايجاد كنند، پنجاه كيلومتر در پنجاه كيلومتر مساحت لازم دارد. يعنى بايد در تمام اين مساحت، دستگاه نصب شود تا بتواند كار كبد را انجام دهد، و اين كبد با اين ساختمان پيچيده به سرعت دست اندركار ساختن خون مى شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 حالا هركدام از اين كارها، به دستور چه كسى انجام مى گيرد؟ احساس تشنگى، ضربان سريع قلب و جمع آورى خون، ساخته شدن خون توسط كبد، به دستور چه كسى انجام مى شوند؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اين مسائل، يكى دوتا و صدتا يا هزارتا نيست، ميليونها از اين چنين حوادثى در بدن اتفاق مى افتد. چه كسى اينها را ايجاد مى كند؟ درست است كه برق در سيم جريان دارد ولى چه كسى و چه مهندسى آن را ايجاد كرده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اين شعر مشهور كه: (وفى كل شى له آية تدل على انه واحد) (يعنى در هرچيز نشانه ايست كه بر وحدانيت و يگانگى خدا دلالت مى كند) صد در صد صحيح است زيرا در هر چيزى، نشانه اى از خدا وجود دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 همان استالينى كه پنجاه سال با اعتقاد به خدا جنگيد، در مغزش خونريزى ايجاد شد و پزشكانش هيچ كارى برايش نتوانستند انجام دهند. و كاملا تحت فرمان خدا بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 صحبت در مورد تقواست، انسان بايد سعى كند تقوايش را شديدتر و بيشتر بكند و با خدا ارتباط بيشترى پيدا كند و از او بترسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 يكى از امورى كه خيلى مايه تأسف است اين است كه قرآن در جامعه، كم مطرح شده است. نه اينكه به اندازه كافى تفسيرش وجود دارد و نه تجويد، نه قرائت، تدبر و... در قرآن است كه: (افلا يتدبرون القرآن ام على قلوبهم اقفالها) يعنى: در قرآن تدبر و تعمق نمى كنند؟ آيا بر قلبهاى آنها قفل زده شده است؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 بايد همه كارهايمان را با توجه به خدا انجام دهيم و آن ها را به حساب خود، نزد خدا بگذاريم: البته راست و واقعى نه به دروغ.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 حضرت زهرا (ع)، حضرت اميرالمؤمنين (ع)، امام صادق (ع)، و ديگر ائمه كارهايشان را به حساب خود نزد خدا مى گذارند و ارزششان به خاطر همين است. و آنچنان كه خودشان مى گويند: (رضاالله، رضانا اهل البيت) يعنى: رضا خدا، رضاى ما اهل بيت است. و اين كلام پيامبر و تمام ائمه است كه البته ممكن است با عبارات ديگرى هم بيان كرده باشند. كارهايشان همه همين طور بود و مورد رضايت خداوند بوده است. و اينگونه بودن (تقوى داشتن) است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 و اگر كسى واقعا متقى شد، در جامعه فرد عجيبى خواهد شد، چون در آن صورت با تمام هستى در رابطه خواهد بود. كسى كه تسبيح به دست مى گيرد و تكرار مى كند: (سبحان الله) بايد ديد كداميك از اين (سبحان الله) ها به قلبش راه پيدا مى كند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 موقعى كه در مسجد اموى، در حضور امام زين العابدين (ع) گفتند: (اشهد ان لا اله الا الله)، حضرت فرمودند: (شهد بذلك سمعى و بصرى و جلدى و مخى و شعرى..) يعنى اين كلمه و عقيده، درون من است و ظاهرى نيست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اين مطلب، مانند مسئله علم است. اگر كسى در جائى بنشيند كه هزاران كتاب در اطرافش باشد، تا وقتى كه كتابها به درون او راه پيدا نكرده اند هيچ فايده اى ندارد ولى اگر يكى از آنها بدرونش راه يافت، ارزش پيدا مى كند. اگر يك آيه قرآن به درون انسان راه پيدا كند، تأثير عجيبى دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 حضرت موسى (ع) در حال رفتن به كوه طور بودند. در راه فقيرى را ديدند. فقير به ايشان گفت كه بخدا بفرمايد: گشايشى در كارش ايجاد كند چون خيلى فقير است. حضرت موسى (ع) اين را به خدا فرمودند خدا فرمود: به فقير بگو (جرى قلم القضاء) يعنى قسمت چنان شد كه اين شخص فقير باشد. (البته حضرت موسى در حدود3500  سال پيش بوده است). حضرت موسى اين را به فقير گفتند. فقير خيلى شخص با ادبى بود، به حضرت موسى گفت، بار ديگر كه نزد خدا مى روى (چون حضرت موسى با خدا صحبت مى كرد (كلم الله موسى تكليما) و اينكه مى گويند موسى كليم الله است، به خاطر همين است البته بايد بدانيد كه خدا زبان ندارد كه صحبت كند بلكه صوت را خلق مى كند كه اين را در شرح تجريد و شرح باب حادى عشر مى خوانيد) به خدا بگو كه خدايا، آيا تو بر قلم حاكم هستى يا قلم بر دست تو حاكم است؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 اگر قلم حاكم بر دست توست، كه هيچ مسئله اى نيست ولى اگر دست تو حاكم بر قلم است، بنويس كه غنى شوم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 حضرت موسى (ع) اين را به خدا فرمود. خدا گفت خير، قلم در دست من است و من بر آن تسلط دارم و تقدير مى كنم كه از اين ببعد اين شخص غنى شود و از آن ببعد آن شخص غنى شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 پس قلم در دست خداست. كتاب اعتقادات صدوق، بنام (اعتقادنا) كتاب كوچكى است، هركس آن را نخوانده است، حتما بخواند، در آن تمام اصطلاحات قلم، لوح، عرش، كرسى، توضيح داده شده است و بسيار كتاب جالبى است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 غنى، فقر، عزت، ملك همه در دست خداست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 آن خدائى كه در داستان آن مرد فقير بود، الان هم هست، فقط حضرت موسى است كه نيست كه آن هم نمرده است چون انبيا و صالحين و شهدا نمى ميرند. شنيده ايد كه موقعى كه حضرت امير (ع) مى خواستند حضرت فاطمه (ع) را دفن كنند، بعد از آنكه كفن را بستند، حضرت امام حسن و امام حسين (ع) فرمودند مى خواهيم دوباره به خدمت مادرمان برسيم. حضرت امير مى فرمايند: پس از آنكه امام حسن و امام حسين (ع) بر جنازه مادرشان آمدند، بخدا قسم ناله كرد و آن دو را در بغل گرفت (اشهد الله آنها حنّت و انّت و ضمتهما الى صدرها) با اينكه به ظاهر مرده است. در صورتى كه اينها در واقع مرده ندارند، و اين مائيم كه مى ميريم چون با خدا ارتباط كمىداريم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حضرت رضا (ع) كه به زيارتش مى رويم همان حضرت رضاى هزار و سيصد سال پيش است. و اين را خداوند مى فرمايد. موقعى كه شهيد عادى زنده باشد، چگونه انبياء و ائمه نباشند؟ پس همه انبياء هستند و از همه مهمتر خدا هست لكن اين ما هستيم كه از خدا دوريم (گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 خلاصه همه كارىها در دست خداست. نمرود مى خواست قدرت خود رانشان دهد. به حضرت ابراهيم (ع) گفت همان طور كه خدا انسانها را مى كشد و زنده مى كند من هم همين كار را مى كنم. يك نفر را آوردند و گردنش را زدند. گفت ديدى كه اين را كشتم. ديگرى را كه محكوم به اعدام بود آوردند او را عفو كرد گفت ديدى اين را زنده كردم؟ (الم تر الى الذى حاج ابراهيم فى ربه ان اتاه الله الملك اذ قال ابراهيم ربى الذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت قال ابراهيم فان الله ياتى بالشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الذى كفر).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 ابراهيم به او گفت پس تو هستى كه مى كشى و زنده مى كنى حالا آفتاب را كه هر روز از مشرق طلوع مى كند، وادار كن كه از مغرب طلوع كند. نمرود بى جواب ماند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 تمام كارها و قلمها و عزتها و ذلتها در دست خداست. آيه قرآن است كه: (قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء و تنـزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك على كل شى قدير تولج الليل فى النهار و تولج النهار فى الليل و تخرج الحى من الميت و تخرج الميت من الحى و ترزق من تشاء بغير حساب).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه اينكه معناى تقوى اين است، خودش و اثرش را گفتيم. اميدواريم كه انشاءالله خدا همه ما را متقى قرار بدهد. و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

بقیه در ادامه مطلب وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی




:: موضوعات مرتبط: text، ،
:: برچسب‌ها: نمونه اى از عجايب, خلقت, مسئله, خونريزى, در, رپـــــ, لرزه,

ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 87 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به RAPLARZE مي باشد.